در این مقاله به سرگذشت و تاریخچه کامل و دقیق دو گوهر گرانبها و ارزشمند الماس کوه نور و الماس دریای نور میپردازیم. این الماس ها در زمان نادر شاه افشار و در پی اتفاقات و حوادثی که ما بین شاه ایران و هندوستان و جنگ عظیمی که در میان این دو کشور شکل گرفت به عنوان غنیمت جنگی به ایران آورده شد و در ادامه این دو نگین ارزشمند دست خوش اتفاقات مختلفی شدند که سرانجام دریای نور در ایران ماند و کوه نور به بریتانیا رسید.
با شرف آنلاین همراه باشید…
الماس کوه نور و الماس دریای نور
الماس کوه نور یکی از بحثانگیزترین جواهرات دنیاست. این گوهر ۱۰۵ قیراطی، خواهرخوانده دریای نور با ۱۷۵ تا ۱۹۵ قیراط وزن است. دریای نور هماکنون در تهران و کوه نور در بریتانیاست.
عکس الماس کوه نور بر سر ملکه انگلیس
با غلبه بر افغان ها و فرار آنها به آن سمت مرزهای کشور هندوستان و عدم کمک و توجه محمدشاه گورکانی به تذکرات شاه جدید ایران، دو کشور در آخر وارد جنگ بزرگی با یکدیگر شدند که سرانجام بسیار تلخ و ناخوشایندی برای هندیان به همراه داشت. اما نادر با همه رشادت ها و حقی که به گردن مردم ایران دارد، شاهی بسیار قسی القلب و خون ریز بود که مخصوصا مردم هند هنوز هم خاطرات مربوط به کشتارها و حمله بیرحمانه او را فراموش نکرده اند. شکست در نبرد کرنال و وارد شدن سپاهیان نادر به دهلی، افزون بر فروریختن هیمنه “امپراتوری مغول” کشتار و چپاول گسترده مردم هند را نیز به دنبال داشت.
نادرشاه افشار به محمدشاه پیغام فرستاد و از او درخواست کرد تا دروازههای شهر کابل را ببندد تا افغانهایی که در سقوط و نابودی حکومت صفوی دخالت داشتند، قادر نباشند در این شهر مخفی شوند. محمدشاه با این درخواست نادرشاه افشار موافقت کرد، اما در عمل هیچ کمکی به او برای رسیدن به این خواسته انجام نداد. این اتفاق، موجب شروع جنگی شد که در آخر با ورود نادرشاه به دهلی خاتمه یافت.
حمله نادر شاه به هندوستان
سپاهیان ایران به سمت شرق حرکت کردند و در نزدیکی هندوکش، با شورشیان هوتکی مواجه شدند و به آنان غلبه کرده و آن ها را شکست دادند. نادرشاه قبل از ورود به منطقه پنجاب، شهرهای پیشاور، کابل و غزنی را به امپراتوری خود اضافه کرد. او در همان سال به سوی سند به حرکت کرد که گورکانیان نیز لشگر خود را آماده مقابله با او کردند.
در بیست و چهارم ماه فوریه سال ۱۷۳۹، نادرشاه افشار در کرنال لشگر گورکانی را به سختی شکست داد و بر آنان غلبه کرد. محمدشاه که توقع شکست از سپاهیان ایران که به لحاظ تعداد نفرات بسیار کم تعدادتر بودند را نداشت، خیلی سریع تسلیم نادر شد و شاه ایران به همراه پادشاه گورکانی در اولین روز نوروز وارد دهلی شدند. نادر شاه افشار در این شهر خطبه خواند و به نام خود سکه زد. او تمام خزانه سلطنتی هندوستان را نیز به عنوان غنیمت جنگی از آن خود کرد.
عکس الماس دریای کوه نور
غارت دهلی چند روز به طول انجامید. فقط از مردم دهلی ۲۰ میلیون روپیه (چیزی معادل با نیم میلیارد دلار آمریکا در سال ۲۰۱۹) خراج و مالیات گرفته شد. محمدشاه شخصاً کلید خزانه سلطنتی خود را به نادرشاه داد و تخت سلطنتی معروف خود، به نام طاووس را نیز از دست داد. تخت طاووس به سمبلی از سلطنت و اقتدار نادر و قدرت او تبدیل شد. در بین جواهرات و زیورآلاتی که نادرشاه در دهلی غارت کرد، دو گوهر مشهور و پرآوازه کوه نور (koh-i-noor) و دریای نور نیز مشاهده میشدند. الماس کوه نور و الماس دریای نور اکنون به ترتیب بخشی از جواهرات سلطنتی بریتانیا و ایران می باشند. نیروهای ایرانی در ماه مه آن سال دهلی را ترک کردند. نادرشاه افشار همه ی سرزمینهای سمت شرق رود سند را به محمدشاه بازگردند.
قرنهای طولانی، فتوحات، جنگ ها و دسیسهها موجب دست به دست گشتن الماس کوه نور در میان شاهزادههای مغول، جنگجویان و فرماندهان ایرانی، حکمرانان افغان و مهاراجه های پنجاب شده بود تا سرانجام در نیمه قرن نوزدهم این سنگ قیمتی و ارزشمند به دست بریتانیا افتاد و امروزه به عنوان قسمتی از جواهرات سلطنتی بریتانیا در قسمتی از برج لندن در معرض دید عموم مردم قرار دارد. برای عده ی زیادی از مردم هندوستان که بر این باورند که این گوهر را بریتانیا از آنان دزدیده، مالکیت کوه نور مسئله ای است که حساسیت بسیار زیادی نسبت به آن دارند.
دسته بندی محصولات با سنگ اصلی و تراش الماس گون
سرگذشت الماس کوه نور
ویلیام دالریمپل و آنیتا آناند، در یکی از کتاب های خود که با عنوان «کوه نور : داستان مشهورترین الماس جهان» می باشد که بنگاه انتشاراتی جاگرنات، آن را چاپ کرده است. موضوع اصلی این کتاب مهمترین داستان های افسانهای پیرامون سرگذشت این گوهر گرانبها می باشد:
بعد از این که در سال ۱۸۴۹ الماس کوه نور به دست لرد دالهوسی، فردی که فرماندار کل کشور هندوستان بود افتاد، او تصمیم گرفت آن را همراه با تاریخچه و سرگذشت رسمی آن برای ملکه ویکتوریا ارسال کند. لرد دالهوسی، به فردی به نام تئو متکالف که یک دادرس جزء در دهلی بود که به قمار و حضور در ضیافتها و مهمانی ها علاقه بسیار زیادی داشت، دستور داد تا درباره تاریخچه الماس کوه نور اطلاعاتی جمع آوری کند، ولی اطلاعاتی که او جمعآوری کرده بود از شایعات و سخنان جذاب کوچه و بازار فراتر نرفته بود. روایات و اطلاعاتی که از آن زمان در مقالهها، کتابهای گوناگون و حتی ویکی پدیا به عنوان تاریخ اصلی الماس کوه نور تکرار شده.
۶ افسانه درباره الماس کوه نور
پیرامون سرگذشت الماس کوه نور شش روایت افسانه ای در کتاب مورد بحث قرار گرفته است که به آن ها می پردازیم:
روایت اول: الماس کوه نور یک نمونه منحصر به فرد و با کیفیت هندی است.
واقعیت: زمانی که این گوهر به بریتانیا آورده شد، وزنش ۱۹۰.۳ قیراط محاسبه شد و با دو قطعه الماس دیگر قابل مقایسه بود. الماس دریای نور که در حال حاضر در تهران قرار دارد ( اکنون وزن آن ۱۷۵ تا ۱۹۵ قیراط برآورد میشود) و الماس مغول کبیر، که برجسته ترین جواهرشناسان جهان بر این باورند که همان الماس اورلف است (۱۸۹.۹ قیراط، قسمتی از مجموعه جواهرات کاخ کرملین). پس از فتح و غلبه بر هندوستان به وسیله نادرشاه در سال ۱۷۳۹هر سه قطعه گوهر به عنوان غنائم جنگی از هندوستان خارج شد. فقط پس از آمدن الماس کوه نور به پنجاب در اوایل قرن ۱۹ بود که مسئله برتر و منحصر به فرد بودن و همینطور اهمیت این سنگ آغاز شد.
روایت دوم: الماس کوه نور یک جواهر خالص و بدون نقص و ایراد می باشد.
واقعیت: در مرکز سنگ اصلی تراش داده نشده این گوهر، نقص هایی مشاهده میشد. لکههای زرد رنگی در قلب این سنگ مشاهده می شود و بزرگی یکی از این لکهها موجب شده بود که از توانایی و استعداد انعکاس نور کاسته شود. به همین علت بود که پرنس آلبرت، همسر ملکه ویکتوریا ایده تراش مجدد الماس کوه نور را مطرح کرد. همینطور علی رغم تصور بسیاری، این گوهر بزرگ ترین الماس جهان نیست. در اصل گردشگرانی که به تماشا و بازدید از الماس کوه نور در برج لندن میروند بیشتر از کوچک بودن آن تعجب میکنند، بویژه زمانی که آن را با دو قطعه الماس بسیار بزرگتر کولینان که در فاصله ای بسیار کم با آن به نمایش گذاشته شده، مقایسه میکنند.
روایت سوم: الماس کوه نور در قرن هفده میلادی از معدن کولار در منطقه ای در ایالت آندراپرادش در قسمت جنوبی کشور هندوستان به دست آمده است.
واقعیت: فهم این که این نگین ارزشمند در چه تاریخ و زمانی و در چه منطقه ای کشف شده ممکن نیست و به همین علت است که الماس کوه نور به صورت سنگ پر از راز و معمایی در آمده است. حتی بعضی بر این باورند که این گوهر در حقیقت همان گوهر قیمتی و افسانهای است که در داستان های بهاگاواد پورانا، پیرامون کریشنا که یکی از محبوب ترین و پرطرفدارترین خدایان هند می باشد به آن اشاره شده است. طبق گفته های تئو متکالف، با توجه به سنت هندوها « الماس کوه نور در زمان حیات کریشنا استخراج شده است»
آنچه که برهمگان مبرهن است این است که کوه نور از معدن به استخراج نشده بلکه از زیر خاک بستر یک رودخانه بدون آب، که احتمالا در منطقه ای در جنوب هندوستان می باشد، بیرون آورده شده است. با توجه به این موضوع که هیچ یک از الماس های هندوستان از معدن استخراج نشدهاند بلکه در رسوبات کف روخانههای بدون آب ، یافت شدهاند.
روایت چهارم: الماس کوه نور قیمتی ترین گنجینه مغول بوده است.
واقعیت: در حالی که مردم هندوستان و سیکها در قیاس با دیگر سنگ های قیمتی به خواص سنگ الماس اهمیت بیشتری می دادند، مغولها و ایرانیان قدیم، سنگ های درشت گرانبها را که به صورت خام و تراش داده نشده بودند با رنگهای زنده ترجیح میدادند.
به نظر میرسد در خزانه مغولها الماس کوه نور فقط یکی از سنگ های گوناگون گرانبها بوده که جمع آوری شده بود و سنگ های الماس جزو با ارزش ترین جواهرات این گنجینه نبود بلکه برای مغول ها لعل بدخشان و بعدها سنگ یاقوت برمه دارای ارزش بیشتری بود. حتی شاه همایون پادشاه مغول، زمانی که در تبعید بود الماس بابری را که گمان قوی میرود همان کوه نور بوده به امپراطور ایران شاه تهماسب هدیه کرد. الماس بابری، در نهایت به دِکان که قلمرو فرمانروایان مغول در مرکز و جنوب هند می باشد بازگردانده شد ولی این مسئله هنوز ناشناخته است که چگونه و یا در چه زمانی مجددا از دربار پادشاهان مغول سردرآورده بود.
روایت پنجم: الماس کوه نور را از شاه محمد فرمانروای مغول، در خلال بازی تشریفاتی عوض کردن عمامهها، با زیرکی و هوشیاری دزدیده بودند.
واقعیت: روایت رایج در مورد این مسئله این است که نادرشاه افشار میخواست این گوهر را که پادشاه مغول آن را در عمامهاش قرار داده بود، صاحب شود. ولی در رد این داستان گفته شده الماس کوه نور گوهری نبود که که شاه محمد آن را با سهل انگاری، بی توجهی و بدون محکم کاری در عمامهاش مخفی کرده باشد که نادر شاه افشار قادر باشد با زیرکی آن را بدزدد. محمد کاظم مروی، مورخ و باستان شناس ایرانی نقل کرده پادشاه مغول قادر نبود که الماس کوه نور را در عمامهاش مخفی کند زیرا در آن زمان این سنگ ارزشمند، زینت بخش گرانبهاترین و نفیسترین تختی بود که تا آن دوران ساخته شده بود، یعنی تخت طاووس شاه جهان که از پادشاهان گورکانی هند می باشد.
محمد کاظم مروی به عنوان یک شاهد عینی از روی تجربه شخصی مینویسد الماس کوه نور که برای نخستین بار کوه نور خوانده شده بود که تا به حال کسی این اسم را به انگلیسی ترجمه نکرده، در بالا و در قسمت سر طاووسی که در بالای این تخت به چشم می خورد، قرار داده شده بود.
روایت ششم: یک تراشکار بدون مهارت اهل ونیز به علت عدم مهارت، زمان تراش و جلا دادن آن سنگ تا مقدار قابل توجهی آن را کوچکتر کرده است.
واقعیت: ژان باپتیست تاورنیه، یک تاجر جواهر و توریست اهل فرانسه که اورنگ زیب، امپراطور مغول به او اجازه دسترسی و بازدید از مجموعه خصوصی جواهراتش را داده بود، میگوید یک تراشکار جواهرات به اسم اورتنسیو بورگیو، یک الماس خام را به صورت ناشیانه تراش داده بود و در نهایت آن را بسیار کوچکتر کرده بود، ولی تاورنیه اشاره کرده بود این همان الماس مغول کبیر بوده که فردی به نام میرزا محمد میرجمله، یک تاجر سنگ آن را به شاه جهان پادشاه مغول هدیه داده بود.
بیشتر محققان و باستان شناسان امروزی، بر این باورند که الماس مغول کبیر، در حقیقت همان اورلف می باشد که بر روی گرز امپراتوری کاترین کبیر قرار گرفته بود و در حال حاضر در کاخ کرملین است. از آنجا که دیگر الماسهای بزرگ دوران مغول غالبا فراموش شدهاند، وقتی در منابع تاریخی از سنگ های منحصر به فرد هندوستان نامی به میان میآید، تصور عموم مردم این است که منظور همان الماس کوه نور است.
الماس دریای نور
الماس دریای نور، بزرگترین و مرغوب ترین الماس صورتی جهان است که زمانی از مجموعه جواهرات نادر شاه افشار بوده است. در تاریخ همواره این گوهر را با کوه نور زوج میخواندند اما طبق نظر محققین این دو قطعه از جهت رنگ و تراش هیچ وجه اشتراکی ندارند. الماس دریای نور بعد از مرگ نادر شاه به نوه وی شاهرخ میرزا داده شد، بعد از آن به دست شخصی به نام امیرعلم خان خزیمه و بعدها به دست لطفعلی خان زند افتاد. پس از شکست لطفعلی خان در مقابل آقا محمد خان قاجار، الماس دریای نور نیز به سلطنت قاجار انتقال یافت. ناصرالدین شاه به آن علاقه خیلی زیادی داشت و باور داشت که دریای نور در میان تاج کوروش کبیر بوده است. او بعضی اوقات از این گوهر به شکل پیش کلاه استفاده می کرد و گاهی اوقات آن را به سینه خود وصل می کرد. به دلیل اهمیت فراوانی که سنگ صورتی رنگ الماس دریای نور برای ناصرالدین داشت، او برای نگهداری و مقام این گوهر منصبی مخصوص ایجاد کرد و آن را به فرماندهان و بزرگان کشور محول می کرد.
الماس دریای نور از زمان نادرشاه افشار تا پیش از ناصرالدین شاه در میان بازوبندهای شاهانه مورد استفاده قرار میگرفت. در زمان حکومت ناصرالدین شاه قاجار که استفاده از بازوبندها منسوخ شده بود، دریای نور را به شکل پیش کلاه ناصرالدین شاه درآوردند. این پیش کلاه در قابی طلایی و تزئین شده با برلیان و یاقوت ساخته شده بود.
کارشناسان و محققین بر این باورند که الماس های دریای نور و نورالعین در حقیقت از یک سنگ بوده که وزن اولیه آن ۲۴۲ قیراط بوده است. این گوهر در گذر زمان به دو قطعه می شود که قسمت درشت تر را الماس دریای نور و کوچک تر را نورالعین نام گذاری میکنند. در حال حاضر این گوهر در خزانه جواهرات ملی ایران در بانک مرکزی واقع در خیابان فردوسی قرار دارد و از آن محافظت میشود.
الماس دریای نور تا زمان ناصرالدین شاه در وسط یکی از بازوبندهای حکومتی متصل میشد، ولی در زمان او که استفاده از بازوبند دیگر مرسوم نبود، آن را به شکل پیش کلاه درآوردند و در قابی طلایی با شیر و خورشید و تاج مرصع به ۴۵۷ تکه نگین برلیان ریز و عالی و چهار تکه یاقوت قرار دادند. این گوهر از دو جهت تراش داده شده و به صورت هرم مثلث القاعدهای می باشد که قاعدهی آن چهار سانتیمتر طول و سه سانتیمتر عرض دارد و دو سمت دیگر حدود دو سانتیمتر است. تمام سطوح دریای نور صاف و یک دست می باشد، جز یک سمت آن که فتحعلی شاه قاجار با کندن و تراش عبارت”سلطان صاحب قران فتحعلیشاه قاجار ۱۲۴۴” از ارزش و بهای آن کاسته است.
سرگذشت و تاریخ گذشته ی این گوهر به داستان ها و افسانهها باز میگردد. گفته شده که بر دسته ی شمشیر افراسیاب قرار گرفته بوده و رستم آن را در جنگ با تورانیان از آن خود کرده است که در حملهی امیر تیمور به چپاول رسید و به دست محمدشاه هند رسید. الماس دریای نور به همراه الماس کوه نور به وسیله نادر شاه افشار در جنگ با هندوستان به دست آمده اند و در سال ۱۷۳۹ میلادی به ایران آورده شدند. آن طور که از شواهد پیداست محمدشاه در زمان تسلیم به نادرشاه آن را در عمامهی خود پنهان نموده که به وسیله سربازان یافته میشود.
دریای نور پشتوانه پول ملی ایران
الماس دریای نور بزرگترین، زیباترین و مرغوب ترین الماس برلیان در بین گوهرهای سلطنتی ایران و یکی از گوهرهای گرانبها و معروف جهان است. گفته میشود این گوهر هزار سال قبل کشف و استخراج شده است. وزن آن در حال حاضر در حدود ۱۸۲ قیراط و صورتی رنگ می باشد ولی پیش از تراش بیشتر از این مقدار بوده است. رنگ الماس دریای نور منحصر به فرد و کمیابترین رنگها در میان برلیان ها شناخته شده و کشف شده ی جهان است. ارزش این گوهر به قدری است که پشتوانهی پول ملی ایران نیز میباشد. الماس دریای نور در زمان محمدعلی شاه قاجار و هنگام غلبه مشروطه خواهان بر وی به سفارت روسیه برده شد که خوشبختانه با تلاش و همت مشروطه خواهان بازپس گرفته شد و در حال حاضر در موزهی بانک مرکزی قرار دارد.
معذرت می خواهم
[censored]
کوه نور مال ایران هست
باید مال ایران هم باشn
این ها هم توطئه انگلیسی ها هست برای ندادن الماس کوه نور به ایران
حاجی افغانستان خودش نو بنیاده و ساخته ی چنگال همین انگلیسی ک داری الماس ایران را میزنی به نامش. خود افغانستان، مال ایران بوده و هست. خود ملکه جونت از ما بلندش کرده. فازت چیه؟:)) خونسردیت رو حفظ کن
الماس کوه نور قبل بر سر مکله الیزابت بوده است پس مال افغانستان است نه مال ایران من تحقیق کردم پس مال افغانستان است لطفا تحقیق درمود مکله الیزابت کنید
داداش تو اول برو سوادتو درست کن، بعد برو کمی تاریخ بخون بعد بیا نظر بده
بابا برو سوادت رو واقعا درست کن ملکه ویکتوریای تو بعد از نادر بوده، الماس رو هم با دوز و کلک تصاحب کردند ، افغانستان هم اون موقع جزو ایران بوده ،،
با درود، بسیار شگفت انگیزه، الماس ارام بخش است، قطره ای از خورشید خداوند که لمس کردنش ادم رو هیجان زده میکنه ممنون
فکر کنم کلا داستان الماس کوه نور یک افسانه است
نه اصلا
افسوس از این بی لیاقتی تمام ثروت و سرمایه ایران زمان قاجار از دست رفت مثل همین الماس با ارزش
ممنون بابت مقاله خوبتون
سپاس
این طور هم که شما بیان کردید درست نیست جناب توصیه میکنم کمی بیشتر تاریخ ایران رو مطالعه کنید
افسوس کا الماس کوه نور از دست رفته واقعا حیف این الماس بزرگ